گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه امام حسین
جلد دهم
4 / 9گریه مادرش فاطمه سلام الله علیها دختر پیامبر خدا صل الله علیه و آله


دلائل الإمامه به نقل از موسی بن ابراهیم مروزی، از امام کاظم، از پدرش امام صادق، از جدّش امام باقر علیهم السلام ، از جابر بن عبد اللّه انصاری : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام فرمود : «جبرئیل پیش من آمد و مرا به دو پسری که تو خواهی داشت، مژده داد و بعد درباره یکی از آن دو ، دلداری ام داد و فهمیدم که او تشنه و در غربت، کشته می شود» . پس فاطمه علیهاالسلام چنان گریست که صدای گریه اش بلند شد . آن گاه گفت : پدر جان ! چرا او را می کشند ، در حالی که تو جدّ اویی و پدرش علی است و من مادرش هستم؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «دخترم ! برای پادشاهی . بدان که بر روی آنها شمشیری آشکار خواهد شد که غلاف نمی شود، جز به دست مهدی از فرزندان تو [که بر آنان چیره می شود]».

کمال الدین به نقل از ابن عبّاس : وقتی حسین بن علی علیه السلام زاده شد و زمان تولّدش در شامگاه پنجشنبه و شب جمعه بود... ، جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد و به ایشان تهنیت گفت همان گونه که خدای عزوجل به او دستور داده بود و ایشان را دلداری داد. پیامبر صلی الله علیه و آله به جبرئیل گفت: «امّتم او را می کشند؟» . جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : آری ، ای محمّد ! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اینان ، امّت من نیستند! از این گروهِ امّتم بیزارم و خدای عزوجل از آنها بیزار است» . جبرئیل علیه السلام گفت: من هم از آنان بیزارم ، ای محمّد ! پس پیامبر صلی الله علیه و آله بر فاطمه علیهاالسلام وارد شد و به او تهنیت گفت و دلداری اش داد . فاطمه علیهاالسلامگریست و گفت : ای کاش من او را نزاده بودم ! کشنده حسین ، در آتش است . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من بر این ، گواهی می دهم ، ای فاطمه ! او کشته نمی شود، مگر این که فرزندی از او باقی می ماند که امامان هدایتگر پس از او، از نسل اویند ...». پس فاطمه علیهاالسلام آرام گرفت.


کامل الزیارات عن عبد الملک بن مقرن عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :إذا زُرتُم أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَالزَمُوا الصَّمتَ إلّا مِن خَیرٍ ، وإنَّ مَلائِکَهَ اللَّیلِ وَالنَّهارِ مِنَ الحَفَظَهِ تَحضُرُ المَلائِکَهَ الَّذینَ بِالحائِرِ فَتُصافِحُهُم ، فَلا یُجیبونَها مِن شِدَّهِ البُکاءِ . . . وإنَّ فاطِمَهَ علیهاالسلامإذا نَظَرَت إلَیهِم ، ومَعَها ألفُ نَبِیٍّ وألفُ صِدّیقٍ وألفُ شَهیدٍ ، ومِنَ الکَرّوبِیّینَ (1) ألفُ ألفٍ یُسعِدونَها عَلَی البُکاءِ ، وإنَّها لَتَشهَقُ شَهقَهً ، فَلا تَبقی فِی السَّماواتِ مَلَکٌ إلّا بَکی رَحمَهً لِصَوتِها ، وما تَسکُنُ حَتّی یَأتِیَهَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَیَقولَ : یا بُنَیَّهُ ! قَد أبکَیتِ أهلَ السَّماواتِ ، وشَغَلتِهِم عَنِ التَّسبیحِ وَالتَّقدیسِ ، فَکُفّی حَتّی یُقَدِّسوا ، فَإِنَّ اللّهَ بالِغُ أمرِهِ ، وإنَّها لَتَنظُرُ إلی مَن حَضَرَ مِنکُم ، فَتَسأَلُ اللّهَ لَهُم مِن کُلِّ خَیرٍ ، ولا تَزهَدوا فی إتیانِهِ ، فَإِنَّ الخَیرَ فی إتیانِهِ أکثَرُ مِن أن یُحصی. (2)

کامل الزیارات عن أبی بصیر :کُنتُ عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام اُحَدِّثُهُ . . . ثُمَّ بَکی وقالَ : یا أبا بَصیرٍ ! إذا نَظَرتُ إلی وُلدِ الحُسَینِ علیه السلام أتانی ما لا أملِکُهُ بِما أتی إلی أبیهِم وإلَیهِم . یا أبا بَصیرٍ ! إنَّ فاطِمَهَ علیهاالسلام لَتَبکیهِ وتَشهَقُ ، فَتَزفِرُ جَهَنَّمُ زَفرَهً ، لَولا أنَّ الخَزَنَهَ یَسمَعونَ بُکاءَها ، وقَدِ استَعَدّوا لِذلِکَ مَخافَهَ أن یَخرُجَ مِنها عُنُقٌ أو یَشرُدَ دُخانُها ، فَیُحرِقَ أهلَ الأَرضِ ، فَیَکبَحونَها (3) ما دامَت باکِیَهً ، ویَزجُرونَها ویوثِقونَ مِن أبوابِها مَخافَهً عَلی أهلِ الأَرضِ ، فَلا تَسکُنُ حَتّی یَسکُنَ صَوتُ فاطِمَهَ علیهاالسلام. وإنَّ البِحارَ تَکادُ أن تَنفَتِقَ ، فَیَدخُلَ بَعضُها عَلی بَعضٍ ، وما مِنها قَطرَهٌ إلّا بِها مَلَکٌ مُوَکَّلٌ ، فَإِذا سَمِعَ المَلَکُ صَوتَها أطفَأَ نارَها (4) بِأَجنِحَتِهِ ، وحَبَسَ بَعضَها عَلی بَعضٍ مَخافَهً عَلَی الدُّنیا وما فیها ومَن عَلَی الأَرضِ . فَلا تَزالُ المَلائِکَهُ مُشفِقینَ ، یَبکونَهُ لِبُکائِها ، ویَدعونَ اللّهَ ، ویَتَضَرَّعونَ إلَیهِ ، ویَتَضَرَّعُ أهلُ العَرشِ ومَن حَولَهُ ، وتَرتَفِعُ أصواتٌ مِنَ المَلائِکَهِ بِالتَّقدیسِ للّهِِ مَخافَهً عَلی أهلِ الأَرضِ ، ولَو أنَّ صَوتا مِن أصواتِهِم یَصِلُ إلَی الأَرضِ لَصَعِقَ أهلُ الأَرضِ ، وتَقَطَّعَتِ الجِبالُ وزُلزِلَتِ الأَرضُ بِأَهلِها . قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، إنَّ هذَا الأَمرَ عَظیمٌ! قالَ : غَیرُهُ أعظَمُ مِنهُ ما لَم تَسمَعهُ . ثُمَّ قالَ لی : یا أبا بَصیرٍ ، أما تُحِبُّ أن تَکونَ فیمَن یُسعِدُ فاطِمَهَ علیهاالسلام ، فَبَکَیتُ حینَ قالَها فَما قَدَرتُ عَلَی المَنطِقِ ، وما قَدَرتُ عَلی کَلامی مِنَ البُکاءِ . ثُمَّ قامَ إلَی المُصَلّی یَدعو ، فَخَرَجتُ مِن عِندِهِ عَلی تِلکَ الحالِ ، فَمَا انتَفَعتُ بِطَعامٍ وما جاءَنِی النَّومُ ، وأصبَحتُ صائِما وَجِلاً حَتّی أتَیتُهُ ، فَلَمّا رَأَیتُهُ قَد سَکَنَ سَکَنتُ ، وحَمِدتُ اللّهَ حَیثُ لَم تَنزِل بی عُقوبَهٌ. (5)


1- .الکَرّوبِیُّون : ساده الملائکه ، هم المقرّبون (النهایه : ج 4 ص 161 «کرب») .
2- .کامل الزیارات : ص 177 ح 239 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 224 ح 17 .
3- .تقول : کَبَحتُ الدابَّهَ إذا جَذَبتَها إلیک باللجام لکی تقف ولا تجری (بحار الأنوار : ج45 ص209) .
4- .نارُ الحَربِ ونائرتها : شَرُّها وهَیجُها (لسان العرب : ج 5 ص 245 «نور») .
5- .کامل الزیارات : ص 169 ح 220 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 208 ح 14 .


کامل الزیارات به نقل از عبد الملک بن مُقَرِّن، از امام صادق علیه السلام : هر گاه حسین علیه السلام را زیارت کردید، خاموش باشید ، مگر به سخن خیر . فرشتگان نگهبان شب و روز، نزد فرشتگان حَرَم حسینی حاضر می شوند و با آنها مصافحه می کنند و آنان از شدّت گریه به اینها پاسخ نمی دهند... . فاطمه علیهاالسلام هر گاه به آنان نگاه بیندازد و با او هزار پیامبر، هزار صدّیق، هزار شهید، و از فرشتگان ، هزارْ هزار نفرند که به گریه او کمک می کنند ، ناله جان خراش می زند و در آسمان ها فرشته ای نمی ماند ، جز این که برای ترحّم به صدای فاطمه علیهاالسلام می گرید، و فاطمه علیهاالسلام آرام نمی گیرد، تا این که پیامبر صلی الله علیه و آله پیش او می آید و می فرماید:«دخترم! آسمانیان را گریاندی و آنها را از تسبیح و تقدیس ، باز داشتی . بس کن تا آنان به تقدیسشان بپردازند، که خداوند ، کارش را به نهایت می رساند» . فاطمه علیهاالسلام به سوی کسانی از شما که در بارگاه حسینی حاضر می شوند، نظر می اندازد و از خداوند برایشان هر خیری را درخواست می کند . پس در رفتن به بارگاه حسین علیه السلام بی رغبتی نکنید، که خیرِ رفتن به نزد او ، غیر قابل شمارش است .

کامل الزیارات به نقل از ابو بصیر : در محضر امام صادق علیه السلام بودم و با ایشان صحبت می کردم... که گریست و فرمود: «ای ابو بصیر ! وقتی به فرزندان حسین علیه السلام می نگرم ، به سبب بلاهایی که بر سر آنان و پدرشان (حسین علیه السلام ) آمد ، حالتی به من دست می دهد که از اراده من خارج است. ای ابو بصیر ! فاطمه علیهاالسلام برای حسین علیه السلام می گرید و ضجّه می زند و دوزخ ، آهی می کشد، و اگر نبود که نگهبانان دوزخ ، صدای گریه فاطمه را می شنوند و برای آن آماده می شوند ، از بیم آن که مبادا از دوزخ ، شراره ای بر آید و یا دودش را بیرون بدهد و اهل زمین را بسوزاند [ ، چنین می شد و زمینیان می سوختند] . پس تا زمانی که فاطمه علیهاالسلام گریان است، جلو دوزخ را می گیرند و آن را باز می دارند و از نگرانی برای اهل زمین، درهایش را محکم می کنند . پس دوزخ ، آرام نمی گیرد تا صدای فاطمه علیهاالسلام خاموش شود . و دریاها نزدیک است که بشکافند و در هم فرو ریزند و هیچ قطره ای از دریا نیست ، مگر این که فرشته موظّفی دارد که وقتی آن فرشته صدای دریاها را می شنود، تلاطم آن را با بال های خود خاموش می کند، و از نگرانی برای دنیا و هر چه در آن است و هر که در زمین است، آب ها را ، مهار می سازد . و فرشتگانْ همواره نگران می مانند و برای گریه فاطمه علیهاالسلام می گریند و خداوند را می خوانند و به درگاه او می نالند و عرشیان و پیرامونیان عرش می نالند و صدای عدّه ای از فرشتگان ، به تقدیس خدا بلند می شود ، از نگرانی برای اهل زمین، و اگر صدایی از آنان بر زمین برسد، اهل زمین از هوش می روند و کوه ها متلاشی می شوند و زمین برای ساکنانش به حرکت در می آید». گفتم : فدایت گردم ! این ، امری بس بزرگ است . فرمود: «چیز دیگری غیر از آن هست که نشنیده ای و آن ، بزرگ تر است» . آن گاه به من فرمود: «ای ابو بصیر ! آیا دوست نداری که به فاطمه علیهاالسلام کمک کنی؟» . وقتی امام علیه السلام از فاطمه علیهاالسلام سخن گفت، من چنان گریستم که توان سخن گفتن نداشتم و گریه از حرف زدن ، ناتوانم کرد. آن گاه امام علیه السلام برخاست و به نمازخانه رفت و دعا می کرد . از محضرش با همان حال ، بیرون آمدم . نه غذایی خوردم و نه خوابم برد . صبح کردم ، در حالی که روزه دار و بیمناک بودم تا خدمت امام علیه السلام رسیدم . وقتی دیدم که ایشان آرام شده، آرام گرفتم و خدا را ستودم که عذابی بر من فرود نیامد.


تفسیر فرات عن جعفر بن مُحَمَّد الفزاری معنعنا عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :کانَ الحُسَینُ علیه السلام مَعَ اُمِّهِ تَحمِلُهُ ، فَأَخَذَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وقالَ : لَعَنَ اللّهُ قاتِلَکَ ، ولَعَنَ اللّهُ سالِبَکَ ، وأهلَکَ اللّهُ المُتَوازِرینَ عَلَیکَ ، وحَکَمَ اللّهُ بَینی وبَینَ مَن أعانَ عَلَیکَ . قالَت فاطِمَهُ علیهاالسلام : یا أبَه! أیَّ شَیءٍ تَقولُ؟ قالَ : یا بِنتاه ، ذَکَرتُ ما یُصیبُهُ (1) بَعدی وبَعدَکِ مِنَ الأَذی وَالظُّلمِ وَالبَغیِ ، وهُوَ یَومَئِذٍ فی عُصبَهٍ کَأَنَّهُم نُجومُ السَّماءِ یَتَهادَونَ إلَی القَتلِ ، وکَأَنّی أنظُرُ إلی مُعَسکَرِهِم وإلی مَوضِعِ رِحالِهِم وتُربَتِهِم . قالَت : یا أبَه ! وأنّی (وأینَ) هذَا المَوضِعُ الَّذی تَصِفُ؟ قالَ : مَوضِعٌ یُقالُ لَهُ کَربَلاءُ ، وهِیَ دارُ کَربٍ وبَلاءٍ عَلَینا وعَلَی الاُمَّهِ ، یَخرُجُ عَلَیهِم شِرارُ اُمَّتی ، وإنَّ أحَدَهُم لَو یَشفَعُ لَهُ مَن فِی السَّماواتِ وَالأَرَضینَ ما شُفِّعوا فیهِ ، وهُمُ المُخَلَّدونَ فِی النّارِ. قالَت : یا أبَه! فَیُقتَلُ؟ قالَ : نَعَم یا بِنتاه ، وما قُتِلَ قِتلَتَهُ أحَدٌ کانَ قَبلَهُ ، وتَبکیهِ السَّماواتُ وَالأَرَضونَ وَالمَلائِکَهُ وَالوَحشُ وَالنَّباتاتُ وَالبِحارُ وَالجِبالُ ، ولَو یُؤذَنُ لَها ما بَقِیَ عَلَی الأَرضِ مُتَنَفِّسٌ ، ویَأتیهِ قَومٌ مِن مُحِبّینا لَیسَ فِی الأَرضِ أعلَمُ بِاللّهِ ولا أقوَمُ بِحَقِّنا مِنهُم ، ولَیسَ عَلی ظَهرِ الأَرضِ أحَدٌ یَلتَفِتُ إلَیهِ غَیرُهُم ، اُولئِکَ مَصابیحُ فی ظُلُماتِ الجَورِ ، وهُمُ الشُّفَعاءُ ، وهُم وارِدونَ حَوضی غَدا ، أعرِفُهُم إذا وَرَدوا عَلَیَّ بِسیماهُم ، وکُلُّ أهلِ دینٍ یَطلُبونَ أئِمَّتَهُم ، وهُم یَطلُبونَنا لا یَطلُبونَ غَیرَنا ، وهُم قِوامُ الأَرضِ ، وبِهِم یُنزَلُ الغَیثُ . فَقالَت فاطِمَهُ علیهاالسلام : یا أبَه ! إنّا للّهِِ ، وبَکَت . فَقالَ لَها : یا بِنتاه ! إنَّ أهلَ الجِنانِ هُمُ الشُّهَداءُ فِی الدُّنیا ، بَذَلوا أنفُسَهُم وأموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّهَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللّهِ ، فَیَقتُلونَ ویُقتَلونَ وَعدا عَلَیهِ حَقّا ، فَما عِندَ اللّهِ خَیرٌ مِنَ الدُّنیا وما فیها ، وما فیها قِتلَهٌ أهوَنُ مِن میتَتِهِ (2) ، مَن کُتِبَ عَلَیهِ القَتلُ خَرَجَ إلی مَضجَعِهِ ، ومَن لَم یُقتَل فَسَوفَ یَموتُ . (3)


1- .فی المصدر : «ما یصیب» ، والصواب ما أثبتناه کما فی کامل الزیارات وبحار الأنوار .
2- .فی بحار الأنوار : «میته» بدل «میتته» .
3- .تفسیر فرات : ص 171 ح 219 ، کامل الزیارات : ص 144 ح 170 عن مسمع بن عبد الملک ولیس فیه ذیله من «فقالت فاطمه علیهاالسلام : یا أبه إنّا للّه » ، بحار الأنوار : ج 44 ص 264 ح 22 .


تفسیر فرات به نقل از جعفر بن محمّد فَزاری ، با ذکر سلسله راویان ، از امام صادق علیه السلام : حسین علیه السلام با مادرش بود و مادرش او را با خود می برد که پیامبر صلی الله علیه و آله او را گرفت و فرمود: «خداوند ، قاتل تو و تاراج کننده ات را لعنت کند و کمک کنندگان به همدیگر را بر ضدّ تو ، نابود سازد و میان من و کسی که بر ضدّ تو کمک کرده، داوری نماید!» . فاطمه علیهاالسلام گفت : پدر جان ! چه می گویی؟ فرمود: «دخترم ! از آزار و ستم و تجاوزی که پس از من و تو به حسین وارد می شود، یاد کردم و در آن زمان ، او در میان گروهی است که گویی ستارگان آسمان اند و به سمت کشته شدن ، برده می شوند و گویی من به اردوگاه آنان و مکان فرود و خاکشان نگاه می کنم» . فاطمه علیهاالسلام گفت : پدر جان ! آن جایی که توصیفش می کنی ، کجاست؟ فرمود: «جایی به نام کربلا و آن جا ، جای اندوه و گرفتاری برای ما و برای امّت است و بدترین های امّت من ، بر آنها خروج می کنند، که اگر تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستند ، برای یکی از آنان شفاعت کنند، شفاعتشان پذیرفته نمی شود و همواره در آتش خواهند بود» . فاطمه گفت : پدر جان ! پس حسین کشته می شود؟ فرمود: «آری دخترم و هیچ کسی پیش از او ، آن چنان کشته نشده است . آسمان ها و زمین ها و فرشتگان و حیوانات و گیاهان و دریاها و کوه ها بر او می گریند و اگر به آنها اجازه داده شود، در روی زمین ، نفس کشی نمی مانَد . گروهی از دوستان ما ، نزد [قبر] او می آیند که در زمین، بهتر از آنان در خدا شناسی و در بر پا داشتن حقّ ما نیست. در روی زمین ، جز آنها کسی نیست که متوجّه او باشد. آنان ، چراغ هایی در تاریکی جورند . آنان ، شفاعت کنندگان اند و فردا بر حوض من وارد می شوند. من آنان را وقتی بر من وارد می شوند، به چهره می شناسم و اهل هر دینی ، پیشوایان خود را می جویند و آنان ، ما را می طلبند و نه جز ما را. آنان ، مایه قوام زمین هستند و باران ، به خاطر آنها می بارد» . فاطمه گفت : پدر جان ! همه ما از خداییم . و گریست. پیامبر صلی الله علیه و آله به وی فرمود: «ای دخترم ! بهشتیان، همان شهیدان دنیایند که جان و مالشان را ایثار می کنند و در برابر بهشتی که برایشان هست، در راه خدا می جنگند و می کشند و کشته می شوند . وعده حقّی است از جانب خدا و البتّه آنچه در نزد خداوند است، از دنیا و آنچه در آن است ، بهتر است و هیچ مردنی در دنیا ، بی ارزش تر از مردن طبیعی (بدون شهادت) نیست. هر کس که برایش کشته شدن نوشته شده، به سوی قتلگاهش می رود و هر که کشته نشود، خواهد مرد».




4 / 10بُکاءُ الحُسَینِ علیه السلام عَلی أهلِ بَیتِهِ وأصحابِهِ4 / 10 1بُکاؤُهُ عَلی مُسلِمِ بنِ عَقیلٍالملهوف :سارَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی بَلَغَ زُبالَهَ ، فَأَتاهُ فیها خَبَرُ مُسلِمِ بنِ عَقیلٍ . . . قالَ الرّاوی : وَارتَجَّ المَوضِعُ بِالبُکاءِ وَالعَویلِ لِقَتلِ مُسلِمِ بنِ عَقیلٍ ، وسالَتِ الدُّموعُ عَلَیهِ کُلَّ مَسیلٍ . . . قالَ : فَاستَعبَرَ الحُسَینُ علیه السلام باکِیا ، ثُمَّ قالَ : رَحِمَ اللّهُ مُسلِما ، فَلَقَد صارَ إلی رَوحِ اللّهِ ورَیحانِهِ وتَحِیَّتِهِ ورِضوانِهِ ، أما إنَّهُ قَد قَضی ما عَلَیهِ وبَقِیَ ما عَلَینا. (1)

راجع : ج 5 ص 164 (القسم السابع / الفصل السابع / کتاب الإمام علیه السلام إلی أهل الکوفه بالحاجر من بطن الرمّه وشهاده رسوله) و ص 188 (خبر شهاده مسلم بن عقیل) .


1- .الملهوف : ص 134 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 374 ؛ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 223 نحوه و لیس فیه صدره إلی «مسیل» وراجع : الفتوح : ج 5 ص 64 .


4 / 10گریه امام حسین علیه السلام بر خانواده و یارانش

4 / 10 1گریه امام علیه السلام بر مسلم بن عقیل

الملهوف:امام حسین علیه السلام به حرکتش ادامه داد تا به زُباله رسید و در آن جا، خبر مسلم بن عقیل را دریافت نمود... . در آن جا صدای گریه و شیون به خاطر کشته شدن مسلم بن عقیل، بلند شد و اشک ها از هر سو برای وی ، جاری گشت... . امام حسین علیه السلام اشک ریخت و آن گاه فرمود: «خداوند ، مسلم را رحمت کند ! به سوی رحمت و ریحان و درود و رضوان خدا رفت. او آنچه بر عهده اش بود ، انجام داد و آنچه بر عهده ماست، هنوز هست».

ر . ک : ج 5 ص 165 (بخش هفتم / فصل هفتم / نامه امام علیه السلام به مردم کوفه در منزلگاه حاجر در بطن الرمّه و شهادت فرستاده امام علیه السلام) و ص 189 (خبر شهادت مسلم بن عقیل) .



4 / 10 2بُکاؤُهُ عَلی قَیسِ بنِ مُسهِرٍتاریخ الطبری عن عقبه بن أبی العیزار بَعدَ خَبَرِ شَهادَهِ قَیسِ بنِ مُسهِرٍ الصَّیداوِیِّ : فَتَرَقرَقَت عَینا حُسَینٍ علیه السلام ولَم یَملِک دَمعَهُ ، ثُمَّ قالَ : «فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُواْ تَبْدِیلاً» (1) اللّهُمَّ اجعَل لَنا ولَهُمُ الجَنَّهَ نُزُلاً ، وَاجمَع بَینَنا وبَینَهُم فی مُستَقَرٍّ مِن رَحمَتِکَ ورَغائِبَ مَذخورِ ثَوابِکَ . (2)

الفتوح :بَلَغَ ذلِکَ [أی خَبَرُ قَتلِ قَیسِ بنِ مُسهِرٍ الصَّیداوِیِّ] الحُسَینَ علیه السلام ، فَاستَعبَرَ باکِیا ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ اجعَل لَنا ولِشیعَتِکَ مَنزِلاً کَریما عِندَکَ ، وَاجمَعَ بَینَناوإیّاهُم فی مُستَقَرٍّ رَحمَتِکَ ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ . . . فَخَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام ووُلدُهُ وإخوَتُهُ وأهلُ بَیتِهِ رَحمَهُ اللّهِ عَلَیهِم بَینَ یَدَیهِ ، فَنَظَرَ إلَیهِم ساعَهً وبَکی ، وقالَ : اللّهُمَّ إنّا عِترَهُ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وقَد اُخرِجنا وطُرِدنا عَن حَرَمِ جَدِّنا ، وتَعَدَّت بَنو اُمَیَّهَ عَلَینا ، فَخُذ بِحَقِّنا وانصُرنا عَلَی القَومِ الکافِرینَ. (3)

راجع : ج 5 ص 164 (القسم السابع / الفصل السابع / کتاب الإمام علیه السلام إلی أهل الکوفه بالحاجر من بطن الرمّه وشهاده رسوله) .

4 / 10 3بُکاؤُهُ عَلی وَلَدِهِ عَلِیٍّ الأَکبَرِ علیه السلاممقاتل الطالبیّین عن سعید بن ثابت :لَمّا بَرَزَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ إلَیهِم ، أرخَی الحُسَینُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وسَلامُهُ عَینَیهِ فَبَکی. (4)



1- .الأحزاب : 23 .
2- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 405 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 554 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 174 ؛ بحار الأنوار : ج 44 ص 382 .
3- .الفتوح : ج 5 ص 83 ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 236 ؛ الملهوف : ص 135 و لیس فیه ذیله من «فخرج» .
4- .مقاتل الطالبیّین : ص 116 ، روضه الواعظین : ص 207 نحوه ، بحار الأنوار : ج 45 ص 45 .


4 / 10 2گریه امام علیه السلام بر قیس بن مُسهِر

تاریخ الطبری به نقل از عُقبه بن ابی العَیزار ، پس از رسیدن خبر شهادت قیس بن مُسهِر صیداوی : چشمان حسین علیه السلام پر از اشک شد و نتوانست جلو اشکش را بگیرد و سپس فرمود: « «برخی از آنان، به عهدشان وفا کردند و برخی دیگر در انتظارند و [در عهدشان] هیچ تغییری ندادند» . خداوندا ! بهشت را برای ما و آنان پذیرا قرار بده و ما را با آنان در قرارگاه رحمت خودت و جایگاه ذخیره شده ات گرد آور» .

الفتوح:خبر کشته شدن قیس بن مُسْهِر صیداوی به حسین علیه السلام رسید . ایشان اشک ریخت و فرمود: «خداوندا ! برای ما و پیروانت، خانه ای بزرگ در پیشگاهت قرار بده و میان ما و آنان در قرارگاه رحمت خودت جمع کن، که تو بر هر چیزی توانمندی...» . حسین علیه السلام بیرون آمد ، در حالی که فرزندان و برادران و خانواده اش که رحمت خدا بر آنان باد در برابرش بودند . لختی به آنان نگاه کرد و گریست و فرمود : «خداوندا ! ما نسل پیامبرت محمّدیم صلی الله علیه و آله که از خانه مان آواره و از حرم جدّمان ، رانده شدیم و بنی امیّه به ما ستم کردند . پس حقّ ما را بگیر و ما را بر گروه کافران ، پیروز گردان» .

ر.ک : ج 5 ص 165 (بخش هفتم / فصل هفتم / نامه امام علیه السلام به مردم کوفه از منزلگاه حاجر در بطن الرُّمه و شهادت فرستاده امام علیه السلام) .

4 / 10 3گریه امام علیه السلام بر پسرش علی اکبر علیه السلام

مقاتل الطالبیّین به نقل از سعید بن ثابت : وقتی علی بن حسین (علی اکبر) به مبارزه با دشمن آمد، امام حسین که درودها و سلام خدا بر او باد چشمان خود را روی هم گذاشت و گریست.






مثیر الأحزان فی وَصفِ مَقتَلِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام : رَجَعَ إلی مَوقِفِ نِزالِهِم ومَأزِقِ (1) مَجالِهِم ، فَرَماهُ مُنقِذُ بنُ مُرَّهَ العَبدِیُّ فَصَرَعَهُ ، وَاحتَواهُ القَومُ فَقَطَّعوهُ ، فَوَقَفَ [الحُسَینُ] علیه السلام عَلَیهِ ، وقالَ : قَتَلَ اللّهُ قَوما قَتَلوکَ ، فَما أجرَأَهُم عَلَی اللّهِ وعَلَی انتِهاکِ حُرمَهِ الرَّسولِ ، وَاستَهَلَّت عَیناهُ بِالدُّموعِ ، ثُمَّ قالَ : عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفاءُ. (2)

راجع : ج 7 ص 6 (القسم الثامن / الفصل الرابع/ علیّ بن الحُسَینِ علیه السلام ) .

4 / 10 4بُکاؤُهُ عَلی أخیهِ العَبّاسِالملهوف فی وَصفِ حالِ القِتالِ یَومَ عاشوراءَ : اقتَطَعُوا العَبّاسَ علیه السلام عَنهُ [الحُسَینِ علیه السلام ]، وأحاطوا بِهِ مِن کُلِّ جانِبٍ ومَکانٍ ، حَتّی قَتَلوهُ قَدَّسَ اللّهُ روحَهُ ، فَبَکَی الحُسَینُ علیه السلام بُکاءً شَدیدا. (3)

المناقب لابن شهرآشوب فی وَصفِ مَقتَلِ العَبّاسِ علیه السلام : فَلَمّا رَآهُ الحُسَینُ علیه السلام مَصروعا عَلی شَطِّ الفُراتِ بَکی. (4)

راجع : ج 7 ص 76 (القسم الثامن / الفصل الخامس / العبّاس بن علیّ علیهماالسلام) .


1- .أزِقَ صَدْرُه : ضَاق أو تضایق فی الحرب ، والمأزِقُ : المَضِیقُ (القاموس المحیط : ج 3 ص 209 «أزق») .
2- .مثیر الأحزان : ص 69 .
3- .الملهوف : ص 170 ، مثیر الأحزان : ص 71 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 50 .
4- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 108 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 41 .


مثیر الأحزان در توصیف کشته شدن علی بن الحسین (علی اکبر) : [علی اکبر ]به آوردگاه و رزمگاه آنان باز گشت . مُنقِذ بن مُرّه عبدی ، او را با تیر زد و به خاکش انداخت . سپاهیان دشمن ، او را دوره و قطعه قطعه کردند . امام حسین علیه السلام در برابر [جنازه] او ایستاد و فرمود : «خداوند، گروهی را که تو را کشتند، بکشد ! چه جرئتی بر خدا و بر هتک حرمت پیامبر کردند !» و چشمانش پر از اشک شد . آن گاه فرمود: «پس از تو، خاک بر دنیا!» .

ر. ک: ج 7 ص 7 (بخش هشتم / فصل چهارم / علی اکبر علیه السلام) .

4 / 10 4گریه امام علیه السلام بر برادرش عبّاس علیه السلام

الملهوف در توصیف جنگ روز عاشورا : میان عبّاس و برادرش (امام حسین علیه السلام ) فاصله انداختند و از هر سو او را دوره کردند، تا این که او را کشتند. خداوند ، روح او را پاک گرداند ! امام حسین علیه السلام به شدّت گریست .

المناقب ، ابن شهرآشوب در توصیف کشته شدن عبّاس : وقتی امام حسین علیه السلام او را در کنار فرات به خاک افتاده دید، گریست.

ر .ک : ج 7 ص 77 (بخش هشتم / فصل پنجم / عبّاس بن علی8) .




4 / 10 5بُکاؤُهُ عَلَی القاسِمِ بنِ الحَسَنِ علیه السلاممقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی عن أبی مخنف :خَرَجَ مِن بَعدِهِ [أی بَعدَ عَونِ بنِ عَبدِ اللّهِ] عَبدُ اللّهِ بنُ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ فی بَعضِ الرِّوایاتِ وفی بَعضِ الرِّوایاتِ القاسِمُ بنُ الحَسَنِ علیه السلام وهُوَ غُلامٌ صَغیرٌ لَم یَبلُغِ الحُلُمَ فَلَمّا نَظَرَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام اعتَنَقَهُ وجَعَلا یَبکِیانِ حَتّی غُشِیَ عَلَیهِما ، ثُمَّ استَأذَنَ الغُلامُ لِلحَربِ ، فَأَبی عَمُّهُ الحُسَینُ أن یَأذَنَ لَهُ ، فَلَم یَزَلِ الغُلامُ یُقَبِّلُ یَدَیهِ ورِجلَیهِ ویَسأَلُهُ الإِذنَ حَتّی أذِنَ لَهُ ، فَخَرَجَ ودُموعُهُ عَلی خَدَّیهِ. (1)

راجع : ج 7 ص 120 (القسم الثامن / الفصل السادس / قاسم بن الحسن علیه السلام ) .

4 / 10 6بُکاؤُهُ عَلی وَلَدِهِ الصَّغیرِتذکره الخواصّ عن هشام بن مُحَمَّد :لَمّا رَآهُمُ الحُسَینُ علیه السلام مُصِرّینَ عَلی قَتلِهِ أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ ، وجَعَلَهُ عَلی رَأسِهِ ، ونادی : بَینی وبَینَکُم کِتابُ اللّهِ وجدِّی مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، یا قَومِ بِمَ تَستَحِلّونَ دَمی ؟ ... فَالتَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یَبکی عَطَشا ، فَأَخَذَهُ عَلی یَدِهِ ، وقالَ : یا قَومِ ، إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ ، فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَبکی ویَقولُ : اللّهُمَّ احکُم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا . فَنودِیَ مِنَ الهَواءِ : دَعهُ یا حُسَینُ ، فَإِنَّ لَهُ مُرضِعا فِی الجَنَّهِ . ورَماهُ حُصَینُ بنُ تَمیمِ بِسَهمٍ فَوَقَعَ فی شَفَتَیهِ ، فَجَعَلَ الدَّمُ یَسیلُ مِن شَفَتَیهِ ، وهُوَ یَبکی ویَقولُ : اللّهُمَّ إنّی أشکو إلَیکَ ما یُفعَلُ بی وبِإِخوَتی ووُلدی وأهلی. (2)



1- .مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 27 ؛ بحار الأنوار : ج 45 ص 34 .
2- .تذکره الخواصّ : ص 252 .


4 / 10 5گریه امام علیه السلام بر قاسم بن حسن علیه السلام

مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی به نقل از ابو مخنف : آن گاه بر اساس برخی روایت ها پس از عون بن عبد اللّه ، عبد اللّه بن حسن بن علی بن ابی طالب و بر اساس روایات دیگر، قاسم بن حسن که نوجوانی بود و هنوز به بلوغ نرسیده بود به میدان آمد. وقتی چشم حسین علیه السلام به او افتاد، او را در آغوش گرفت و هر دو شروع به گریه کردند تا از حال رفتند . آن گاه آن نوجوان، اجازه جنگ خواست ؛ امّا عمویش حسین علیه السلام از اجازه دادن به او خودداری کرد . آن نوجوان همچنان دست و پاهای ایشان را می بوسید و رخصت می خواست ، تا این که ایشان به او رخصت داد . او به سوی میدان رفت ، در حالی که اشک هایش بر گونه هایش روان بود.

ر . ک : ج 7 ص 121 (بخش هشتم / فصل ششم / قاسم بن حسن علیه السلام) .

4 / 10 6گریه امام علیه السلام بر کودک کوچکش

تذکره الخواصّ به نقل از هشام بن محمّد : وقتی حسین علیه السلام دید دشمن بر کشتنش پافشاری می کند، قرآن را گرفت و باز کرد و بر روی سر گذاشت و آواز سر داد: «میان من و شما، کتاب خدا و جدّم محمّد، پیامبر خدا ، حاکم باشد . ای گروه ! چرا خون مرا حلال می شمارید؟» . ناگهان حسین علیه السلام به سوی کودک تشنه اش رو آورد که از تشنگی گریه می کرد، و او را بر روی دست گرفت و فرمود: «ای گروه ! اگر به من رحم نمی کنید، به این کودکْ رحم کنید» . مردی از دشمن ، تیری به سوی او پرتاب کرد و آن کودک را سر برید و حسین علیه السلام شروع به گریه کرد ، و می فرمود : «خداوندا ! تو میان ما و این گروه که ما را دعوت کردند تا به ما کمک کنند، ولی ما را کشتند داوری کن» . ندایی از آسمان رسید که: حسین ! او را رها کن که برایش در بهشت ، شیر دهنده ای هست. حُصَین بن نُمَیر، تیری به سوی ایشان پرتاب کرد که به دو لب مبارکش اصابت نمود و خون از آنها جاری شد . ایشان می گریست و می فرمود : «خداوندا ! به خاطر آنچه با من و با برادران و فرزندان و خانواده ام شد ، به تو شِکوه می کنم» .


راجع : ج 7 ص 32 (القسم الثامن / الفصل الرابع / الطفل الصغیر) .

4 / 10 7بُکاؤُهُ عَلی غُلامٍ تُرکِیٍّمقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی :ثُمَّ خَرَجَ غُلامٌ تُرکِیٌّ مُبارِزٌ ، قارِئٌ لِلقُرآنِ ، عارِفٌ بِالعَرَبِیَّهِ ، وهُوَ مِن مَوالِی الحُسَینِ علیه السلام ، فَجَعَلَ یُقاتِلُ ویَقولُ : البَحرُ مِن طَعنی وضَربی یَصطَلی (1)وَالجَوُّ مِن سَهمی ونَبلی یَمتَلی إذا حُسامی فی یَمینی یَنجَلییَنشَقُّ قَلبُ الحاسِدُ المُبَجَّلُ فَقَتَلَ جَماعَهً ، فَتَحاوَشوهُ (2) فَصَرَعوهُ ، فَجاءَهُ الحُسَینُ علیه السلام وبَکی ، ووَضَعَ خَدَّهُ عَلی خَدِّهِ ، فَفَتَحَ عَینَیهِ ورَآهُ فَتَبَسَّمَ ، ثُمَّ صارَ إلی رَبِّهِ . (3)

4 / 11بُکاءُ اُختِهِ زَینَبَ علیها السلامالإرشاد :نادی عُمَرُ بنُ سَعدٍ : یا خَیلَ اللّهِ ارکَبی وأبشِری ، فَرَکِبَ النّاسُ ، ثُمَّ زَحَفَ نَحوَهُم بَعدَ العَصرِ ، وحُسَینٌ علیه السلام جالِسٌ أمامَ بَیتِهِ ، مُحتَبٍ (4) بِسَیفِهِ ، إذ خَفَقَ (5) بِرَأسِهِ عَلی رُکبَتَیهِ ، وسَمِعَت اُختُهُ الصَّیحَهَ ، فَدَنَت مِن أخیها ، فَقالَت : یا أخی ! أما تَسمَعُ الأَصواتَ قَدِ اقتَرَبَت؟ فَرَفَعَ الحُسَینُ علیه السلام رَأسَهُ ، فَقالَ : إنّی رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله السّاعَهَ فِی المَنامِ ، فَقالَ لی : إنَّکَ تَروحُ إلَینا. فَلَطَمَت اُختُهُ وَجهَها ، ونادَت بِالوَیلِ ، فَقالَ لَها : لَیسَ لَکِ الوَیلُ (6) یا اُخَیَّهُ . اُسکُتی رَحِمَکِ اللّهُ . (7)


1- .الإصْطلاءُ : افتعال من صلا النار والتسخّن بها (لسان العرب : ج 14 ص 467 «صلا») .
2- .احتوش القوم علی فلان : إذا جعلوه وسطهم (النهایه : ج 1 ص 461 «حوش») .
3- .مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 24 ؛ بحار الأنوار : ج 45 ص 30.
4- .احتبی بالثوب : اشتمل (تاج العروس : ج 19 ص 303 «حبو») .
5- .. خَفَقَ : أی حرّک رأسه وهو ناعس (الصحاح : ج 4 ص 1469 «خفق») .
6- .الویل : الحُزن والهَلاکُ والمشقّه من العذاب (النهایه : ج 5 ص 236 «ویل»).
7- .الإرشاد : ج 2 ص 89 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 391 ؛ تاریخ الطبری : ج 5 ص 416 عن عبد اللّه بن شریک الغامریّ ، الفتوح : ج 5 ص 97 نحوه .


ر . ک : ج 7 ص 33 (بخش هشتم / فصل چهارم / کودک خردسال) .

4 / 10 7گریه امام علیه السلام بر غلام تُرک

مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی :آن گاه جوان مبارز تُرک ، قاری قرآن و عربی دان که از غلامان حسین علیه السلام بود ، شروع به جنگیدن کرد و می گفت: دریا از کوبیدن و زدنم متلاطم می شودو فضا از تیر و نیزه ام ، آکنده می گردد . زمانی که شمشیر بُرنده ام در دستم برق می زند ،دل حسودِ بزرگ می لرزد . جمعی را کشت و دشمنان ، او را در میان گرفتند و بر او ضربت زدند و بر زمینش انداختند. حسین علیه السلام نزد او آمد و گریست و صورت بر صورتش گذاشت . آن جوان، چشم باز کرد و لبخند زد و به سوی پروردگارش شتافت .